حمید محمدیان | شهرآرانیوز؛ «ما سرباز آقا هستیم و هرجا میرویم، افتخار میکنیم که کار در حاشیه شهر به دستور رهبر معظم انقلاب است. اگر ایشان فرمان دهند، جان را فدایشان میکنیم و تا عمر داشته باشیم، این راه را ادامه خواهیم داد.» این جملات بخشی از صحبتهای حجت الاسلام محسن پاکدامن نادی در گفتگو با شهرآراست.
او که تنها بازمانده حادثه تروریستی حرم مطهر رضوی است، پس از انجام چندین عمل جراحی حالا چند روزی است که از بیمارستان مرخص و روانه منزل شده است. ما هم ساعتی مهمان این جانباز بزرگوار بودیم تا از رفقای شهیدش یعنی حجج اسلام محمد اصلانی و محمدصادق دارایی بگوید و راهی که حالا مصممتر از قبل آن را ادامه خواهد داد.
حجت الاسلام پاکدامن در ابتدای گفتگو از شهیدان اصلانی و دارایی یادی میکند و آنها را «شهید خدمت و محراب» میخواند و میافزاید: من ارتباط زیادی با شهید اصلانی داشتم و از شجاعت، شهامت، اخلاص و مردم داری او بسیار یاد گرفتم.
شهید اصلانی با وجود اینکه میتوانست در یکی از محلههای غیرحاشیهای شهر زندگی کند، عمرش را برای خدمت به حاشیه شهر وقف کرد. بعدها افراد با مطالعه زندگی نامه این دو شهید متوجه خدمات آنها خواهند شد.
او از شهید دارایی که جوانی دهه هفتادی بود هم این طور یاد میکند: در همان مدتی که با او از نزدیک همکار بودم، فهمیدم که به معنی واقعی میتوانست در سن کم پدر محله باشد. من در محلهای که شهید دارایی بود، ۱۰سال زندگی کردم. آنجا اوج فقر و نداری را میتوان دید. این شهید علاوه بر اینکه فروشگاهی برای ارزاق روزانه مردم در محله ایجاد کرده بود، به فکر مسائل فرهنگی آنها هم بود.
«ادامه راه این شهیدان در مسیر سربازی، ولی عصر (عج) است. یعنی باید با مردمی بود که به معنی واقعی سهم بزرگی از نظام دارند.» حجت الاسلام پاکدامن با بیان این مطلب، درباره طلبگی و خدمت به دین این طور میگوید: طلبگی زندگی ماست، نه اینکه شغل و درآمد باشد. طلبگی لباس نوکری امام زمان (عج) است و اگر به طلبگی به چشم شغل و درآمد نگاه کنیم، میبازیم.
به خاطر دارم با شهید اصلانی بر سر موضوع اختلاف زمین برای مردم در سال ۱۳۹۴ با مهندسی صحبت میکردیم. فردی که آنجا بود، به شهید اصلانی گفت که «خلع لباست میکنم.» آقایاصلانی دست به قبا گرفت و گفت که «من یک طلبه یک لاقبا هستم. این لباسها و جانم را بگیرید، اما تفکرمان را نمیتوانید بگیرید.»
جانباز حادثه تروریستی حرم، طلبگی را یک تفکر و راه میداند که انسان تا وقتی زنده است، باید این مسیر را ادامه دهد و تصریح میکند: طلبگی یعنی همیشه به فکر سربازی امام زمان (عج) باشیم.
او ادامه میدهد: تا زمانی که زنده باشم، در خدمت مردم هستم. همان لحظههای اول در بیمارستان که حالم بهتر شد، پیگیر کارها شدم. در این وضع نیز یک لحظه نگذاشتم خدمت در منطقه کمتر شود، بلکه امروز به تعداد نیروها نیز اضافه شده است. تا زمانی که عمر داشته و قابل باشم، خدمت به حاشیه شهر را با قوت ادامه میدهم. بعد از این ماجرا فهمیدیم که کارهای ما خاری در چشم دشمنان است و به همین علت، این امور را با قدرت بیشتری ادامه خواهیم داد.
حجت الاسلام پاکدامن در ادامه خطاب به رهبر معظم انقلاب میگوید: همان طور که دستور دادید چند طلبه جهادی در حاشیه شهر بیایند، ما شبانه روز کار کردیم و خوش حال بودیم که شمادر این شش هفت سال لمس کنید که حاشیه شهر مشهد بهتر شده است. هیچ دغدغهای نداشته باشید، تا جان داشته باشیم به عنوان سرباز شما برای کمک به نیازمندان گوش به فرمان خواهیم بود و نخواهیم گذاشت در موضوع حاشیه شهر منویات شما برزمین بماند و کوچکترین دردسری برای نظام ایجاد شود.
خطاب بعدی او مسئولان اجرایی نظام هستند: بیشترین قشر ستم دیده و مظلوم پای کار و، ولی نعمتان نظام در حاشیه شهر هستند و بسیار صبورند. شما به عنوان دولت امانت دار حکومت اسلامی هستید؛ کاری نکنید که خدای نکرده خانواده شهدا و مردم حاشیه شهر ناامید شوند. دولت در طرحها و پروژهها به فکر حاشیه شهر باشد.
وی گریزی هم به مسئله فرهنگ و عفاف و حجاب میزند و اظهار میکند: صهیونیست و استکبار جهانی درحال تغییر هویت شیعی و اسلامی هستند. آنها درحال مدیریت دنیا به صورت یک دهکده هستند و میخواهند خوراک، پوشاک، نوع لباس و موی سر ما را مدیریت و سلیقه مان را عوض کنند تا جای ارزشها با ضدارزشها عوض شود. مردم عزیز ایران بیدار باشند و بدانند در جهاد تبیین به ویژه گام دوم انقلاب، اقدامات زیادی باید انجام شود.
حجت الاسلام پاکدامن به روز واقعه نیز اشاره میکند و میگوید: آن ملعون وقتی اول شهید دارایی را زد، متوجه نشدم، اما دیدم که حجت الاسلام اصلانی را بی هوا و مظلومانه شهید کرد. سپس به من حمله کرد و زمین خوردم. با هر ضربه مهلکی که میزد، خون زیادی از من میرفت، اما با دیدن خون نه تنها برخلاف گذشته حالم بد نمیشد و ضعفی به من دست نمیداد، بلکه قوت میگرفتم.
با هر ضربه او یک یا حسین (ع) میگفتم و او عصبانیتر میشد و با بغض بیشتری ضربه میزد و در همین وضع، شهید اصلانی را نگاه میکردم و به یاد واقعه کربلا افتادم و تشنه جان دادن ایشان را دیدم.
این طلبه جانباز که بیست ضربه چاقو خورده است، از زمزمه هایش با امام رضا (ع) در همان حال میگوید:، چون در هنگام مقابله و دفاع درحال دورزدن بودم، رو به گنبد حضرت شدم و در همان لحظه او که ضربه آخر را کاری زد، گفتم یا امام رضا (ع). در این حال قاتل دو شهید بزرگوار که در حالت نیم خیز بود، بلند شد و یک لحظه حواسش پرت شد و پنج شش متر از من فاصله گرفت.
آن لحظه متوجه نشدم که چرا این اتفاق افتاد، اما احساس میکردم که میخواهد برگردد، زیرا آن دو عزیز را شهید کرده بود و، چون مقاومت میکردم و شعار میدادم، بغض کرده بود، ولی این را دیدم که امام هشتم (ع) به نوعی چشم و گوشش را کور و کر کردند و به فریادم رسیدند.
او میگوید: هر طلبه و انسانی جانباز شود، باید خدا را شکر کند، اما اینکه در قبله ضریح مطهر و روبه رو و جلو چشم حضرت رضا (ع) این اتفاق افتاد، یعنی اینکه ما را خیلی دوست داشته اند. پس عرض میکنم «ممنونم که ما را انتخاب کردید».
حجت الاسلام پاکدامن در پایان بر لزوم وحدت تأکید میکند: شیعه و سنی در کنار هم بوده اند و با یکدیگر وصلت کرده و قوم وخویش بوده اند. از سوی دیگر، ایرانی و افغانستانی باهم بوده و مشکلی نداشته اند. مردم عزیز ایران بیدار باشند و گوش به فرمان ولایت و بدانند که اختلاف افکنی، برنامه دشمنان برای نابودی و برهم زدن امنیت و آرامش کشور است و وحدت تنها راه خنثی سازی نقشههای آنان است.